شیشه عمر ارباب

پارت ۱۰🍷
هر جوفتمون نشسته بودیم رو مبل و در سکوت کتاب هارو ورق میزدیم
ا.ت:مطمئنی نقشه ت اینا؟
جونگ کوک:اره..پدرم یه داستانی دربارش نوشته بود و داخلش نقشه چشمه ی تروث رو گفته بود
بلند شدم یه کتاب دیگه رو برداشتم..نزدیک ۳ تا کتاب تا الان خونده بودم
ا.ت:ساعت چنده؟
دیدم جونگ کوک رو مبل خابش گرفته...ازجام بلند شدم و شنلش ک رو من کشیده بود رو روخودش کشیدم ک یه دفعه چشماشو باز کرد
ا.ت:بخاب من یکم دیگه کتاب میخونم...بیدار شدی من میخابم
جونگ کوک اروم چشماشو بست...پایین مبلی ک جونگ کوک روش بود نشستم و کتابارو ورق زدم...داستانای قشنگی داخلشون بود
داستان:در گذشته انسان ها با شیاطین معامله میکردن تا عمر جاودان داشته باشن...یسری ها خیانت میکردن و کشته میشدن و یسری ها از خستگی خودکشی میکردن..انسان ها این بدبختی رو تقصیر شیاطین انداختن و از شهر بیرونشون کردن...شیاطین خون(خوناشام) با صحبت توانستن انسان هارا قانع کنن ولی باز انسان ها خیانت کردند..انها به کنار چشمه ای پناه اوردن..چشمه از همه چیز خبر داشت...اسم چشمه رو تروث به معنی حقیقت گذاشتند
ا.ت:پیداش کردممممممم
یه دفعه جونگ کوک از خاب پرید
جونگ کوک: بیدارم بیدارم(خابالو)
ا.ت:پیداش کردم
جونگ کوک: چیو
ا.ت: چشمه ی تروث رو
جونگ کوک سریع بلند شد و کتاب رو ازم‌گرفت و شروع کرد ب خوندنش
جونگ کوک: باورم نمیشه بلخره پیداش‌کردیم
ا.ت:پس بریم بالا سرش
جونگ کوک:وسایلتو جم کن بریم
ا.ت:وسایل ندارم
جونگ کوک: منم ندارم
ا.ت:پس فقط بریم...حالا کجا هست؟
جونگ کوک یه بار دیگه پاراگراف رو خوند
جونگ کوک: کوهستان بکدوگان؟
ا.ت:مگه اینجام کوهستان بکدوگان داره؟
جونگ کوک:اینجا شبیه سازی شده ی دنیای شماست...سریع باش باید راه بیوفتیم
.
.
.
صلوات🗿👍
دیدگاه ها (۵۶)

شیشه عمر ارباب

شیشه عمر ارباب

شیشه عمر ارباب

شیشه ی عمر ارباب

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

"سرنوشت " p,38...یهو .... ا/ت رو بغل کرد و پیشونیشو بوسید .....

Forest Vampire 2 ( Bloody Return)خون آشام جنگل 2 (بازگشت خون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط